موفقیت به سبک جک ما

جک ما (jack Ma) موسس و مدیر مجموعه ی علی بابا از کارآفرینان به نامی است که حرف ها ، راهکارها و پیشنهاداتش بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در حال پیگیری صحبت ها و تجربیات او ، به یکی از متن هایی رسیدم که برایم جذاب بود. او برای انتخاب مسیر زندگی و راه کسب و کار در سنین مختلف توضیحات مهمی میدهد که آنها را اینجا مینویسم.

 

 

زمانیکه جک ما جوان بود به بیشتر از 30 مجموعه درخواست کار میدهد اما در تمامی آنها مردود میشود. امروز مجموعه ی علی بابا بیش از 519 میلیارد دلار ارزش دارد با اینکه او تا سن 30 سالگی هنوز به موفقیت خاصی نرسیده بود.

در یکی از سخنرانی های خود به مخاطبان جوان خود می گوید :

در زندگی ، مهم نیست چقدر به دست آوردیم مهم این است که چقدر توانسته ایم از پس اشتباهات ، مشکلات و روزهای سخت بر آییم و آنها را پشت سر بگذاریم. اگر میخواهید موفق شوید به جای شنیدن داستان موفقیت افراد ، از شکست و اشتباهات دیگران یاد بگیرید.

جک ما آنچه را که اتاق فکر جوانان در 30 سال آینده باید روی آن تمرکز داشته باشند را روشن کرده  است.

 

  • او میگوید :

وقتی در دوره ی 20 تا 30 سالگی خود هستید، شما باید به دنبال مدیر و سازمان خوب باشید تا بتوانید روش حل مسائل و چالش ها را به خوبی یاد بگیرید.

در دوره ی 30 تا 40 سالگی اگر دوست دارید کار شخصی خود را داشته باشید ، فقط شروع کنید. در این دوره شما میتوانید هنوز شکست خوردن و باختن را تجربه کنید.

در ادامه توصیه میکند که اولویت بندی ثبات ، خانواده و نسل های آینده را نیز شروع کنید.

در دوره ی 40 تا 50 سالگی به جای فعالیت در فیلد و موضوع جدید در زندگی شغلی خود ، باید در حوزه ای که در آن مهارت و تخصص خوبی دارید مشغول به کار باشید.

در دوره ی 50 تا 60 سالگی زمان خود را صرف آموزش و توسعه ی مهارت های افراد جوان کنید و بعد از 60 سالگی بهتر است به جای کار ، با نوه های خود گذران زندگی کنید.

مردم در سن 20 تا 30 سالگی از خوش شانس ترین افراد هستند برای اینکه میتوانند اشتباهات زیادی برای یاد گرفتن تجربه کنند.

او توصیه می کند به جای برنامه ریزی اهداف و آرمان های زندگی به تقلید از داستان های موفقیت دیگران ، خودتان را به رقیب خودتان تبدیل کنید. شما میتوانید این کار را با تصور به اینکه امید دارید در 10 سال آینده به چه موقعیت و موفقیت هایی برسید انجام دهید؛ این مسیری بوده که من برای خودم در زندگی طی کردم.

در ادامه میگوید “از زمانی که پسر جوانی بودم تا به امروز هرگز فکر نمی کردم که در جایگاه امروز قرار بگیرم. زمانیکه به گذشته نگاه می کنم ، هر مشکلی که در سنین کم با آن مواجه شدم در طول مسیر زندگی به من کمک کرده است”.

 

 

“من دفعات زیادی شکست خورده ام ، افراد زیادی ممکن است بدانند که من برای استخدام در مشاغل زیادی درخواست داده ام ، بیشتر از 30 شغل و بدون حتی یک شانس در تمام آنها شکست خورده ام. از 24 نفری که برای کار کردن در رستوران (KFC) مصاحبه شدیم ، 23 نفر قبول شدند و من تنها کسی بودم که رد شدم”.

او زمانی را توضیح میدهد که به همراه 5 نفر دیگر برای کار در اداره ی پلیس درخواست داده بود. او تنها فردی از آن گروه بود که قبول نشد. در زمانی دیگر، ما و پسر عمویش حتی برای کار به عنوان خدمتکار در یک هتل اقدام کرده بودند و برای به دست آوردن آن کار ساعت ها در صف طولانی منتظر نتیجه بودند اما در آن کار هم فقط او قبول نشد.

 وقتی مادرش سرش را تکان می داده ( به نشانه تاسف یا مخالفت با چیزی که به نظرش احمقانه می رسیده ) او نا امید نشده و با خودش فکر کرده  که من  میدانم این یک مسیر آموزشی برای من هست.

با اینکه تا قبل از 30 سالگی حس یک فرد شکست خورده را با خود به دوش میکشیده اما هرگز دست از تلاش برنداشت. او فقط با خودش رقابت کرد و کاری که امید داشت در 10 سال آینده انجام دهد را تصور میکرد و همه ی توانش را برای رسیدن به هدفش انجام داد.

در پایان به مخاطبانش میگوید : مهم نیست که شما چقدر باهوش هستید ، شما با اشتباهات برخورد خواهید کرد. شما از اشتباهات درس میگیرید نه به این خاطر که قادر باشید  از اشتباه کردن اجتناب کنید بلکه به این خاطر که بدانید وقتی اشتباه پیش آمد چگونه با آن مواجه شوید و ازپس آن برآیید.

 

منبع : CNBC

 

 

 1                  5

یک دیدگاه برای “موفقیت به سبک جک ما

  1. ممنون بابت متن خیلی خوبتون
    من همیشه به این مورد توجه میکنم و هرموقع شکست میخورم خوشحال نمیشم اما ناراحت هم نمیشم چون ازش استفاده میکنم و به دنبال علت اون شکست میگردم و هرموقع به موفقیتام نگاه میکنم میبینم ریشه در همون شکست ها داره. در واقع به یه جمله خیلی اعتقاد دارم اونم اینه که اگر دیدی کاری داره بی عیب و نقص و اشتباه پیش میره بدون یه جایی داری اشتباه میکنی. نمونه بارز این مورد الان توی پایان نامه ارشدم درگیرش هستم؛ اوایل که شروع کرده بودم زیاد به نتایج دلچسبی نرسیدم خب البته به خودم میگفتم تازه اول راهه بذار یکم پیش برم به نتایج خوبی میرسی؛ حدود چهار ماه بعد به نتایج خوبی رسیدم خیلی خوشحال بودم وقتی میخواستم مقالمو بنویسم و شروع کردم آخرین نتایج تستم رو بگیرم دیگه به هیچ جوابی نرسیدم و پنج ماه من درگیر این موضوع بودم که چرا جوابام ناپدید شدن ناراحت نبودم چون میدونستم وقتی یک بار جواب داده پس باز هم میتونه جواب بده فقط به دنبال علتش بودم و انقدر مقاله خوندم و کار کردم و شرایط مختلف رو سنجیدم تا بالاخره بعد از پنج ماه تونستم بهترین جواب ها رو بگیرم.
    -You are not broken; You are in pre successful

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *