در ادامه ی پست نقش آموزش و آگاه سازی در توسعه فردی کارمندان ، می خواهم در مورد ارزیابی و شناخت فرد موثر در تیم تجربه ی خودم را بنویسم. سوال اینجاست که برای تشخیص این فرد چه پارامترهایی باید مورد ارزیابی قرار گیرند؟
زمانی که سرعت رشد کار بالا می رود تعداد کارمندان نیز با شیب زیادی افزایش پیدا می کند و نمیتوان بطور مشخص یک فرد را به عنوان نیروی موثرتر انتخاب کرد به همین خاطر نیاز است پارامترهای مشخصی را برای ارزیابی همه ی نیروهای قدیمی تر آماده کرد و عملکرد آنها را با دادن مسئولیت های مشابه ارزیابی کنیم. ( نیروی قدیمی تر در تیمی که هر ماه به آن افراد جدید اضافه می شوند عملا بی معنی است. منظور از نیروی قدیمی کسانی هستند که دوره ی 1 ماهه ی آموزشی را گذرانده اند و در حال یادگیری و آموزش در مراحل بعدی کار قرار گرفته اند).
کارهای مختلفی برای مدیریت تیم وجود دارند که به صورت شخصی انجام میدهیم و باید بخشی از آن کارها را به چند نفر که فکر می کنیم عملکرد بهتری داشته اند بدهیم و منتظر خروجی همزمان آن ها باشیم تا بتوانیم مقایسه ی صحیحی انجام دهیم. (از نظر من کسانی عملکرد بهتری را در این شرایط داشته اند که توانسته اند ساعت ورود و خروج را رعایت کنند ، میز خود را تمیز نگه دارند ، بی حاشیه باشند ، قوانین شرکت را رعایت کرده باشند ، سرعت یادگیری خوب داشته باشند ، اهل جستجو باشند و نسبت به کاری که انجام می دهند دقیق باشند).
سپردن کارهایی مثل ساخت آموزش ، نحوه ی طبقه بندی آنها ، خواندن گزارش ها و تحلیل آنها ، بررسی عملکرد نیروهای جدید ، دقت به بهینه بودن فرآیندها و خرده کارهای اجرایی وابسته به دپارتمان مربوطه.
پس از گرفتن خروجی کارها باید به صورت فردی با تک تک این کارمندان صحبت کنیم و با سوالاتی که میپرسیم سطح فکر و نگاه ایشان را مورد بررسی قرار دهیم. سوالاتی مثل
- آیا آموزش هایی که ساخته شده کاربردی هستند؟
- نسبت به گزارشی که تهیه کرده ای چه راهکاری پیشنهاد می دهی؟
- عملکرد نیروهای جدید چطور است؟
- کسی در تیم وجود دارد که فکر کنی در انجام کاری خاص عملکرد بهتری داشته باشد؟
- فرآیندهایی که وجود دارند بهینه هستند؟
- چالش های کار را در کدام قسمت می بینی؟
- مشکلی وجود دارد که در مورد آن بخواهی صحبتی کنی؟
موارد فوق بخشی از سوال هایی هستند که می توان با کارمندان در مورد آنها صحبت کرد. باید حواسمان باشد که به 2 نکته توجه کنیم.
- کیفیت کاری که ارائه می دهند
- سطح فکر و مدل ذهنیشان
مورد 1 عاملی برای بررسی عملکردشان قبل از صحبت و مورد 2 برای ارزیابی یکپارچگیشان با فرهنگ شرکت و شناخت رفتار آنها.
در همین صحبت هاست که کم کم می توان فهمید چه فردی با آموزش بیشتر میتواند جایگاه جدیدی برای مسئولیت پذیری و تفویض اختیار را داشته باشد. همچنین باید در هر بار صحبت نسبت به آگاه سازی فرد کمک کنیم و دیدگاه های خودمان نسبت به کار و آینده ای که تصور می کنیم را بگوییم. از چالش ها و راهکارهایی که برای حل آن داشته ایم بگوییم و با مثال و گفتن مصداق ها کمک کنیم تا فرد مرتبط در مسیری که میخواهیم قرار گیرد و به رشد مطلوب ما برسد.
این موارد کمک می کند تا در بازه ای نه کوتاه و نه بلند در یک دپارتمان یک فرد از تیم را به عنوان سرپرست و مسئول تیم انتخاب کنیم.
امیدوارم مطلب بالا برایتان مفید بوده باشد.
چه مطلب خوب و آموزنده ای
یک سوال
اینکه بررسی کنیم که آیا شخص حتما سطح فکر و مدل ذهنیش با فرهنگ شرکت یکپارچه هست یا نه باعث نمیشه از دیدن و شناخت مدل های ذهنی دیگه که شاید به رشد و توسعه شرکت کمک کنه باز بمونیم؟
سلام سمیرا جان
موضوعی رو که من توی این مطلب بهش اشاره کردن تشخیص فردی هست که در بین سایرین میتونه سرآمد باشه و وظایف مختلف رو به نحوه ای بهینه به نتیجه برسونه. مورد بعد اینکه در طول این مدت ، در حال بررسی هستیم تا با نگاه فرد آشنا بشیم.
اما چرا یکپارچگی با فرهنگ شرکت مهم میشه ؟ چون اگر در فرهنگ شرکت نظم ، بهینه عمل کردن ، توسعه ی مهارت های فردی ، دغدغه ی ذهنی برای حل مسائل و مواردی این چنین پررنگ باشه و فرد نتونه در این قسمت موثر باشه ، عملا نمیتونه در راستایی که شرکت داره حرکت میکنه در کنار سایرین باشه.
یادت باشه اصول ، قوانین و فرهنگ در هر جایی برای این هست که همه ی افراد بتونن با داشتن یه چارچوب مشخص و رعایت اون ، به همدیگه از نظر فکری و روحی آسیب نزنن تا بتونن با بهره گیری از توانمندیشون حرکت کنن و کمک کنن که همه به سمت جلو پیش برن.